مقاله 
 
گزينش دانش آموز

 با توسعه مدارس غير دولتي و با توجه به محدوديّت منابع آموزشي معتبر، مراجعه روز افزون به مدارس توانمند فزوني گرفت. جمعيّت كثير داوطلبان ورود به اينگونه مدارس، مؤسسين و مديران را وادار مي نمايد كه نوعي اولويّت بندي منطقي بين داوطلبان برقرار نمايند. از اين رو ارزيابي دقيقتر از توانمنديهاي دانش آموزان براي «برترگزيني» امري اجتناب ناپذير مي نمود. از اين منظر مي توان گزينش دانش آموزان را امري طبيعي در جهت احقاق حق تقاضا مندان در مقابل عرضه ي محدود خدمات آموزشي برتر تلقي نمود.
 
از سويي ديگر اين سوال مطرح مي شود كه آيا به لحاظ فني و علم آموزشي و تربيت ، آيا اساساً «برترگزيني» امري توصيّه شده ميباشد و يا خير. آيا تفكيك دانش آموزان مستعدتر در مدارس خاص از سوي متخصصان امر تربيت تجويز مي گردد و يا نه. تجربه ي آموزش و پرورش در «كشورهاي توسعه يافته» نشان مي دهد كه تشكيل كلاسها و مدارس با تركيب جمعيتي نرمال كه شامل استعدادهاي يادگيري متفاوت باشد ، مجموعاً مناسب تر مي باشد . امّا اين برتري نه به لحاظ سرعت و كيفيّت يادگيري دانش آموزان بلكه به لحاظ تربيتي و تقويت ديگر نيازهاي انساني مانند كار گروهي ، نوع دوستي و درك تفاوتهاي بشري و... مي باشد . از اين رو « در كشورهاي رو به توسعه» كه اولويّت به سرعت يادگيري و نخبه پروري جهت پيشبرد اهداف صنعتي و فني آن كشور مي باشد ، تفكيك استعدادهاي ياد گيرندگان به چشم مي خورد.
 
بديهي است در كلاس يكدست، نيازهاي برابر اهداف آموزشي و انتقال محتوا و سرعت يادگيري را افزايش داده و سؤالات دانش آموزان كند مانع از سرعت يادگيري نخبگان نمي گردد.
 
در كتاب « مدارس برتر جهان» چاپ پژوهشكده ي آموزش و پرورش ، تحقيقات جهاني نشان داده است كه حتي در كشورهاي توسعه يافته هر دو نوع مدل مدرسه يافت مي شود و  فارغ التحصيلان مدارس برتر در سطح جهان رقابت گسترده اي براي پيشبرد هر چه وسيعتر و سريعتر علوم ايجاد كرده اند.
 
بر خلاف تصور عموم ، گردانندگي اين كلاسها و مدارس به مراتب دشوارتر از مدارس عادي است زيرا تأمين كادر نخبه و دبيران نخبه كه پاسخگوي جمع استعدادهاي برتر باشد و كنترل و مديريت چنين فضا ، كار هر گروهي نيست و چه بسا سوء مديريت و برنامه ريزي خود ، آفت سوء رفتار را در اين مدارس بيشتر از مدارس عادي مي گرداند زيرا استعداها در جهت منفي بسيج شده و شدت تخريب محيط يادگيري و حتي خارج از محيط را باعث مي شود.
 
تحقيق در وضعيت برخي مدارس موجود كشور اين حقيقت را به خوبي نشان مي دهد.
 
حتي در يك مدرسه برخي دوره ها به لحاظ عدم مديريت مشاورين مربوطه از كنترل خارج شده و تا پايان فارغ التحصيلي نشاندار و استثنايي مي نمايند.
 
مَثَل اين مدارس مانند ماشين با موتور پر قدرت است كه با سرعت در جاده ي صيقلي حركت مي كنند . كوچكترين خطاي راننده فاجعه ببار مي آورد.

 
سعد حجاریان کاشانی